اندراحوالات من در سال 1400

اولین پستیکه باهش این وبلاگو افتتاح کردم مهر1387 بود😍

اون روزا یک دختر پرهیجان با کلی آرزو و احساس بودم

و الان بعد از 13 سال شدم مامان پسریکه باباش همه ی دنیای منه و خوشبختی رو تو دستاش لمس میکنم

این روزا برعکس اون زمان خییییلی سرم شلوغه😴

از ی طرف خونه داری🤕 از ی طرف مهدیارداری😵

از ی طرف درس میخونم🙄 از ی طرف میرم مطب😎

ولی بیشتر ازون دوران هیجان دارمو شادم و مث همون موقع خندون

مرسی خدا بابت همه خوشبختیا.🌷

.مرسی مه ارزوهام خاطره شدن🤗

هیچ چیز جای وبلاگ را نمیگیرد

سلامی از جنس قدیمااا

با شور و نشاط و شیطنت های همان زمان

با همان حال و هوای مجردی

با همان هیاهوی دوران راهنمایی و بعدهم دبیرستان

اصلا انگار نه انگار که اینقدررر زمان گذشتو الان من لیسانس مامایی رو گرقتمو شدم خانم خونه

 

با حال همان دوران هایی که عشقمان نظر گذاشتنو آپ کردن بود

نه تلگرامی بود و نه لاینی

با یاد همان گوشی های پن تک و نهایت نوکیاN73

خودمونیم هرچقدم که پیشرفت کنه هیچی مثل وبلاگ آرومت نمیکنه

هیچی مث وبلاگ نوشتنش صفا نداره 

شاید خواننده ات یک نهایت۲۰نفر باشندو لایکت انگشت شمار ولی دلت با یک نظر هم ارومه

اومدم آپ کنمو بگم این وبلاگ همچنان پابرجاست

 

دلتنگی

دلتنگی احساس قشنگیه

وقتی بدونی اونیکه دوسش داری

هیچوقت فراموشت نمی کنه

عشششششششششششششششششششششششششششششق

کجا رسم براین است که

باغبان باشی و دلتنگ شقایق نشوی؟

سپندارمزگان

روز عشق مبارک

این روزا...

آدمای دلتنگ...


وقتایی که خیلی بهشون خوش میگذره و میخندن...
یهو سرشون رو برمیگردونن اونوری...
یکم ساکت میشن...

یواش یواش چشماشون پر اشک میشه

...

آدم های شاد را دوست دارم
همانهایی که بدی هیچ کس را باور ندارند
همانهایی که بوی ناب آدم میدهند
و من باور دارم که هنوزهم پیدامیشوند...

هشدار

به دلیل بارش سنگین برف

سرمای شدید

 سانسور شد

هی....

 

دلتنگی........

مرض عجیبیست...

آدم را

آرام آرام نا آرام میکند

مشکلات..

پسرخالم 6 سالشه (دقت کنید میگم 6 سال نه 60 سال) خورده بود زمین؛

گفتم بیا بوسش کنم تا خوب شه...

برگشته میگه : نمیخوام تو زندگی زخم هایی هست که فقط یه نفر

خاص هست که باید بوسش کنه تا خوب شه |:

من O-O

پسرخالم ^-^

قندون خونمون |:

امپول


دیدی درد نداشت؟

جمله نوستالژیک پدر و مادرها بعد آمپول زدن به بچه هاشون

در حالی که بچه داره خون گریه میکنه

.....

یعنی اون همه اشک ماله شوق بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟


قشنگه...


روزی...

قیافه دخترا وقتی واسه خواهربزرگترشون خواستگارمیاد:)))))


گاهی..

گاهـــــــی چقدر دلم هوس شیطـــــــنت میکند...

از همان شیطنت هایـــــــی که حرف تو پشت بنــد آن باشـــد که بگــــــــویی:

مــــــــــگه دستم بهــــــــت نرســـــــــه...

تبادل لینک با سایتهای پربازدید

قاصدکتو فوت کن تا به آرزوت برسی



 12- تو با او تا دیروقت صحبت می کنی و حتی موقع خوابیدن هنوز هم داری بهش فکر می کنی
11- وقتی با اونی تو واقعا کند راه می ری باهاش
  10- وقتی ازش دوری تو حالت خوش نیست 9- وقتی صداشو می شنوی لبخند روی لبات میشینه8- وقتی بهش نگاه می کنی  آدمای دورو برتو نمی بینی. تو فقط اونو میبینی 6- اون همه چیزیه که تو می خوای بهش فکر کنی وقتی بهش نگاه می کنی 5- وقتی بهش نگاه می کنی تو می فهمی که روی لبت همیشه لبخنده 4- تو هر کاری رو انجام می دی تا ببینیش    3- وقتی داشتی اینو می خوندی یه کسی تمام مدت تو ذهنت بود. 2- تو انقدر مشغول فکر کردن به اون بودی که نفهمیدی ، شماره 7 جا انداخته شده 1- تو می خوای بری بالا چک کنی که آیا این درسته یا نه و حالا تو داری تو دلت به خودت می خندی ، حالا یه آرزو کن !!! خودت می دونی چیو از همه بیشتر می خوای؟!!

558246apx4o99pxy.gifبـآیَـב مَــرב باشـے تآ بفَهمــےاِפــسـاسِ

    یـِڪ زَלּ فُـروشـے نیسـت...هـِבیـــﮧ سـت...558246apx4o99pxy.gif

عصر..

عصر حجر ، عصر اطلاعات ، عصر ارتباطات ، عصر فن آوری ، عصر دیجیتال …

همه اینا ثابت میکنن

 که پیشرفت بشر همیشه در عصر صورت گرفته

 و از صبح زود بیدار شدن آدمی به جایی نمیرسه !!!

خواسگاری

مورد داشتیم رفتن خواستگاری …

داماد ، برادر عروس رو باخود عروس اشتباه گرفته !!!!

خواستگاری کردن عجیب وغریب..

خواستگاری از طریق آگهی بازرگانی:
راند به دنبال رمانتیک ترین روش برای خواستگاری از دختر رویاهایش بود و به این فکر افتاد که در بین برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه دوستدخترش ظاهر شود و از او تقاضای ازدواج کند. بنابراین با برنامه ی مورد علاقه ای همسرش تماس گرفت و در ازای پرداخت مقداری پول آنها حاضر شدند که برای چند دقیقه تصویر راند را در زمان پخش اگهی های بازرگانی به روی آنتن بفرستند.
در 6 فوریه سال 2006 ملیسا در حال تماشای برنامه خود بود که ناگهان تصویر راند روی صفحه تلویزیون او ظاهر می‌شود و از او سوال معروف" با من ازدواج می‌کنی" را می‌پرسد و ملیسا هم که بسیار ذوق زده شده بود همانجا جواب مثبت را میدهد. اگر چه راند قادر به شنیدن آن نبود.


خواستگاری با چتر:
شان پالمگرن، یک عاشق خلاق آمریکایی، برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش به تعداد حروف عبارت انگلیسی will you marry me ""چتر خرید و بر روی هر یک، یکی از واژه ها ی این جمله را نوشت. سپس آنها را بین تعدادی از دوستان خود پخش کرد. شان از دوستدخترش، بتسی، خواست تا با هم در یک پارک قدم برنند. همینطور که در حال قدم زدن بودند، بتسی چند مرد را دید که همهگی زیر آفتابچتر بالای سر خود گرفته اند. او از این اقدام آنها تعجب کرد و اما دیری نپایید که تعجب او تبدیل به احساس شوق فراوان شد. با اشاره ی شان ناگهان همه ی چتر پایین آورده شدند و عبارت " با من ازدوج می کنی" را در مقابل چشم های بتسی نقش بستند..

اجاره یک گروه تئاتر برای بازی صحنه ی خواستگاری:
یک سرمایه دار مشهور اوکراینی برای خواستگاری یک گروه تئاتر را اجاره کردو به کمک آنها نماشنامه ای با عنوان "رمانتیک ها" تهیه کرد و خود نقش اول آن را بر عهده گرفت. در روز اجرای این نمایش جنادا زالینسکس 36 ساله دختر مورد علاقه خود، ویکتوریا، را به دیدن این نمایش دعوت کرد. جنادا در حالی که یک نقاب به صورت داشت روی صحنه آمد و در حالی که قرار بود عشق خود را به بازیگر زن مقابلش ابراز کند رو به ویکتوریا که در میان تماشاگران نشسته بود کرد و گفت: "دختری که دوست دارم نامش ویکتوریاست و در ردیف ششم نشسته است. ویکتوریا با من ازدواج می‌کنی؟

پاییییییییییییییییز...

پاییز را دوست دارم

 چون معافم می کند از

 پنهان کردن دردی که در صدایم می پیچد

اشکی که در نگاهم می چرخد …


آخر هم خیال می کنند که سرما خورده ام !

عاشقی..

مادرم میگفت

عاشقی یک شب و پشیمانی هزار شب است،

هزار شب پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام!

[دکتر علی شریعتی]

امروز 2 نفر بخاطره من دعواشون شده بود


ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ


ﺍﺻﻦ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ


ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﻢ


:|

ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﯿﻦ ۲ ﺗﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ...ﻭﺍسم اصلا مهم نیست